Saturday, October 07, 2006

داشتن

امروز سه ساعت توی ایستگاه قطار منتظر قطارم ایستادم , وقتی امد من جرات سوار شدن نداشتم با اینکه خسته بودم باز ترجیح دادم پیاده بروم .توی این کره خاکی که هیچ چیز به اندازه' داشتن' اهمیت ندارد,من اون را ندارم . شاید این بزرگترین دلیلی باشد که من امروز پیاده رفتم .

Sunday, October 01, 2006

سفید


وقتی که اون کلاغ سیاه را رنگ سفیدش می کردم,فکر نمی کردم که یک روز از کارم پشیمان بشم .
می دونی اصلا من از رنگ سفید بدم می یاد. برای اینکه رنگ خودنما یست و باعث می شه رنگهای
دیگر خودشان را نشان ندهند. از انجا که این رنگ نشانه خوبیست وهمه یا حداقل
کسانی که عاقل هستند, اون را دوست دارند . ولی من از اون متنفرم.
خوب شاید هم دیوانه شدم یا نه بودم تازه دارم متوجه می شم.
شاید هم خسته ام چونکه راه طولانی پیاده امدم .
شاید اصلا بهتر است که کمی چشمهایم
را ببندم .